کد مطلب:173282 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

اوج جوانمردی
جوانمردی خصلتی ارزشمند است كه زیربنای بسیاری از ملكات اخلاقی همانند بخشش، گذشت و دوری از تهمت و خیانت، بوده و موجب می شود كه فرد حتی در سخت ترین شرایط بر ارزش های انسانی و اصول اخلاقی تأكید ورزد.

قرآن كریم درباره اصحاب كهف می فرماید:

(نحن نقص علیك نبأهم بالحق انهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدی)؛ [1] ما داستان آن ها را به حق برای تو بازگو می كنیم. آن ها جوانانی بودند كه به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.

در تفسیر نمونه آمده است:

«فتیه» جمع «فتی» به معنای جوان شاداب است؛ اما از آن جا كه در سن جوانی بدن نیرومند و احساسات پرجوش و عواطف پر خروش است و از نظر جنبه های روحی، قلب جوان آماده پذیرش نور حق و كانون محبت، سخاوت، عفو و گذشت است، بسیار می شود كه كلمه «فتی و فتوت» به معنای مجموعه این صفات به كار می رود؛ هر چند سنین بالا باشد؛ همان گونه كه از كلمه جوانمردی و فتوت در فارسی امروز نیز این مفاهیم را می فهمیم. [2] .

مرحوم طبرسی رحمه الله نیز می نویسد:

برای این جوانان تعبیر «فتیه» به كار برده شده است؛ زیرا سرچشمه و اصل جوانمردی، ایمان است و بعضی گفته اند: فتوت عبارت از جود و بخشش و خودداری از اذیت دیگران و ترك شكایت از مشكلات است و بعضی دیگر گفته اند: فتوت پرهیز از گناهان و به كار بستن فضائل اخلاقی و انسانی است. [3] .

این صفت در اهل بیت علیهم السلام به شكل تكامل یافته، متجلی بوده است.

در جنگ صفین لشكر معاویه بر اصحاب امام علی علیه السلام پیشی جسته و آب فرات را تصرف كرده و آنان را از برداشتن آب باز داشتند.

امام خطابه ای ایراد نمود؛ تأثیر حماسی این خطبه چنان شور و غیرت ایجاد كرد كه در مدت اندكی توانستند دشمن را از شریعه فرات دور كنند.

یاران امام علی علیه السلام به حضرت گفتند:

آنان را از آب محروم كن، چنان كه آنان انجام دادند.

آن حضرت علیه السلام فرمود:


نه، بین آنان و فرات را باز كنید. من از آن چه نادان ها انجام دادند، پرهیز می كنم. به زودی حكم قرآن را بر آنان عرضه می داریم و آنان را به سوی هدایت فرامی خوانیم. اگر قبول كردند، چه خوب و اگر امتناع كردند، به خواست خدا تیزی شمشیر از این كار، بی نیاز خواهد ساخت. [4] .

این همان اصل آزادگی و جوانمردی است كه با دشمن نیز بر اساس ارزش های والای الهی و انسانی برخورد می كند. امام حسین علیه السلام نیز همانند مولی الموحدین بود.

در تاریخ نهضت آن حضرت می خوانیم:

زمانی كه به منزل «شراف» رسیدند، در موقع حركت به هنگام سحرگاهان دستور داد تا جوانان آب بسیار بردارند. پس از نصف روز حركت به سپاه حر برخورد كردند.

حضرت وقتی آثار تشنگی را در لشكریان دید، به اصحاب دستور داد تا آن ها و اسب هایشان را سیراب سازند.

در این زمینه، علی بن طعان محاربی می گوید:

هنگامی كه لشكر حر قافله ی امام حسین علیه السلام را محاصره كرد، آن روز من آخرین نفری بودم كه از سپاه حر به منزل «ذوحسم» رسیدم. امام حسین چون تشنگی من و آبم را مشاهده كرد، به من فرمود: «انخ الراویة، این راویه را بخوابان!» و چون ما راویه به مشك می گفتیم، منظور امام را نفهمیدم. حضرت دوباره فرمود: «یابن اخی، انخ الجمل؛ برادرزاده! آن شتری را كه مشك آب روی اوست بخوابان». چون شتر را خواباندم فرمود: از آب آن بخور. من خواستم آب بخورم، اما دستپاچه شدم و نتوانستم. امام حسین علیه السلام برخاسته از آن مشك، من و اسبم را سیراب نمود. [5] .

حضرت سیدالشهدا علیه السلام این همه مهر و محبت را برای كسی ابراز نمود كه به جنگ او آمده بود. آن بزرگوار فردی را سیراب كرد كه او جزو سپاهی بود كه در روز عاشورا وی را با لب عطشان به شهادت رساندند!

در كلمات آن حضرت این اصل، درخششی دارد كه امام می فرماید:

تمامی آن چه كه خورشید بر آن می تابد، در مشرق و مغرب زمین و دریا و خشكی و دشت و كوه، نزد ولی خدا و اهل معرفت به حق خداوند، چون سایه ای بیش نیست. آیا آزادمردی پیدا نمی شود كه از غذای باقی مانده لای دندان ها دست بردارد؟ [6] .

در این جا حضرت با تعبیر «لماظه» كمال بی اعتنایی خویش را به دنیا و مظاهر آن اعلام می دارد و سپس می فرماید:


برای شما جز بهشت بهایی نیست، خود را به غیر بهشت نفروشید كه هر كس از خدا به دنیا راضی شود، به چیز پستی راضی گشته است. [7] .

جمله ای كه حضرت بر بالین حر رحمه الله فرمود، تأكید بر همین اصل است.

زمانی كه اصحاب بدن خونین او را به حضور سیدالشهداء علیه السلام آوردند و او آخرین لحظات عمر خویش را سپری می كرد، در حالی كه امام دست به صورت حر می كشید، فرمود:

تو آزاده ای همان گونه كه مادرت نام نهاد. تو آزاده دنیا و آزاده آخرت هستی.

در جملاتی دیگر فرمود:

زنا زاده پسر زنا زاده مرا بین دو كار مخیر گذاشته: مبارزه با كمی اصحاب و یا ذلت؛ هیهات، من پستی و ذلت را انتخاب نخواهم كرد. انسان های غیرتمند و روح های با عزت، مكان های ذلت و پستی را بر جایگاه كرامت و عزت ترجیح نخواهند داد. [8] .

در سخنی دیگر فرمود:

انی لا أری الموت الا سعادة و لا الحیوة مع الظالمین الا برما؛ [9] من مردن را برای خویش سعادت و زندگی با ستمگران را مایه ملامت و سرزنش می بینم.


[1] كهف «18» آيه ي 13.

[2] تفسير نمونه، ج 12، ص 13.

[3] مجمع البيان، ص 360، ذيل آيه.

[4] بحارالأنوار، ج 32، ص 443.

[5] ارشاد، مفيد، ص 78؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 302.

[6] ان جميع ما طلعت عليه الشمس في مشارق الارض و مغاربها بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولي من اوليأ الله و اهل المعرفه بحق الله كفي ء الظلال... الاحر يدع هذه اللماظه لاهلها.

[7] انوار البهيه، ص 24-25.

[8] همان، ص 5.

[9] تحف العقول، ص 176؛ تاريخ طبري، ج 6، ص 229.